هیچ چیز نمیتواند مانند تماشای بهترین فیلم های 2021 یا سریال خوب، پس از سپری کردن یک روز بسیار پر دردسر و پر مشغله، حالمان را بهتر کند. شاید قبل از دوران کرونا راههای بیشتری برای بهتر شدن روحیهمان وجود داشت.
مثلا رفتن به سینما، کافه برای نوشیدن قهوه، شهربازی، استخر و… اما امروزه، به خصوص با ظهور سویههای جدید ویروس کرونا، بهترین کار ممکن در خانه ماندن است. برای کسی عاشق تماشای فیلم و سریال است، در خانه ماندن کار بسیار سختی نیست. چرا که میتوان بهترین فیلمهای 2021 را در خانه تماشا کرد و نهایت لذت را برد.
در سال 2021 فیلمهای بسیار خارقالعادهای در ژانرهای مختلف وارد بازار سینمای جهان شد. شرکتهای بسیار معتبر نظیر نتفلیکس (Netflix) هم در پخش بهترین فیلمهای 2021 نقش بسزایی داشتند. اما با وجود سبکها و ژانرهای مختلف، تعدد فیلمهایی که در سال 2021 تولید شد هم بسیار زیاد بودند.
بیشتر بخوانید: بهترین بازی های آنلاین اندروید، لیست پر دانلودترین های جهان
برای مثال، در ژانر اکشن، ترسناک، درام، علمی تخیلی و… فیلمهای زیادی تولید شد که بسیاری از آنها از لحاظ کیفیت محتوا، جلوههای ویژه و کیفیت تولید در صد عالی قرار دارند. شاید برخی از فیلمهایی که نسخهی جدید فیلمهای چند سال قبل بودند، تعریف زیادی نداشتند، اما باز هم طرفدارانشان انتظار زیادی برای تماشای آنها کشیدند.
فهرست مطالب
- لیست بهترین فیلمهای ۲۰۲۱
- کلام آخر
- بهترین فیلم های 2021 برای چه مخاطبانی مناسب هستند؟
- بهترین فیلم های 2021 را از کجا دانلود کنم؟
- آیا بهترین فیلم های 2021 ارزش دیدن دارند؟
لیست بهترین فیلمهای ۲۰۲۱
-
Free Guy
-
Spider-Man: No Way Home
-
The Matrix Resurrections
-
Don’t Look Up
-
Finch
-
CODA
-
Godzilla vs. Kong
-
Shang-Chi and The Legend of The Ten Rings
-
Cruella
-
Dune
-
No Time to Die
-
Army of the Dead
-
Mortal Kombat
-
Jungle Cruise
-
Red Notice
ما در این مقاله قصد داریم بهترین فیلمهای 2021 را برایتان معرفی کنیم تا بتوانید از بینشان، سبکی که مورد علاقهتان هست را انتخاب کرده و آنها را تماشا کنید. از همین ابتدا بگوییم که قرار نیست تمام فیلمها را برایتان تا آخر تعریف کرده و لذت تماشا و یا تازگی داستان را از شما بگیریم. بلکه، به طور کلی راجع به هر فیلم توضیح خواهیم داد و آنها را از لحاظ ژانر و کیفیت ساخت و… نقد و بررسی کنیم.
چرا که بسیاری از افراد به دنبال معرفی بسیار مختصر در مورد بهترین فیلمهای 2021 میگردند تا بتوانند شناخت کلی در مورد هر فیلم پیدا کرده و فیلم مورد علاقهشان را راحتتر انتخاب کنند. اگر شما هم قصد دارید با بهترین فیلمهای 2021 آشنا شوید پیشنهاد میکنیم حتما ادامه این مطلب را بخوانید.
-
Free Guy
امتیاز IMDB: 7.2
آیا تا به حال تصور کردهاید که دنیای بازی تبدیل به یک دنیای واقعی باشد و بتوانیم هر زمان که دوست داشتیم وارد یک دنیای واقعیت مجازی حیرتانگیز شده و بهترین لحظات را در آنجا سپری کنیم؟ جریان اصلی داستان فیلم Free Guyمربوط به همین موضوعی میشود که توضیح دادیم.
البته این برای اولین بار نیست که چنین موضوعی در یک فیلم علمی تخیلی، پرداخته میشود. بلکه در فیلم Ready Player One که محصول سال 2018 بود هم، شاهد دنیای واقعیت مجزای بازیهای رایانهای بودیم که اتفاقا جلوههای ویژهی خارقالعادهای داشت. اما دقیقا چه چیزی باعث شده تا فیلم Free Guy تا این حد محبوب شود و طرفداران بسیار زیادی پیدا کند؟
بدون شک دلیل اصلی محبوبیت فیلم Free Guy به خاطر حضور رایان رینولدز (Ryan Reynolds) بوده است. این بازیگر کانادایی توانسته با فیلم Deadpool به اوج محبوبیت خودش برسد. به همین دلیل افراد زیادی منتظر فیلم Free Guy بودند تا نقشآفرینی بینظیر رایان رینولدز را در آن ببینند. البته ناگفته نماند که تبلیغات فیلم قبل از اکران آن هم، نقش زیادی در جذب مخاطبانش دارد.
برای مثال، قبل از اکران این فیلم در تبلیغاتش شاهد سکانسهای بینظیر دنیای واقعیتمجازی و جلوههای ویژهی خارقالعاده بودیم. به شما هم پیشنهاد میکنیم اگر خواستید این فیلم را تماشا کنید حتما آن را با حداکثر کیفیتی که میتوانید دانلود کنید، ببینید. لازم به ذکر است که علاوه بر رایان رینولدز، بازیگران بسیار معروف و مطرح دیگر هم در این فیلم نقش آفرینی کردهاند که خودتان در ادامهی فیلم از حضور ناگهانی برخی از آنها غافلگیر خواهید شد!
بیشتر بخوانید: برترین بازی های ۲۰۲۰ : بخش اول (۲۵-۲۱)
خلاصه و نقد و بررسی فیلم
شاید چیزی که در فیلم Free Guy نسبت به فیلمهای مشابهی که در این سبک ساخته شده است، تازگی دارد، بحث هوش مصنوعی هوشمند است. چرا که تا به حال در هیچ فیلمی چنین ایدهای مطرح و یا پرداخته نشده است. در فیلم Free Guy ما شاهد یکی از کاراکترهای بازیهای واقعیت مجازی هستیم که به صورت کاملا مستقل عمل کرده و همه را شگفتزده میکند.
طوری که همه فکر میکردند او توسط یک هکر نظم بازی را به هم زده و تبدیل به یک قهرمان محبوب شده است. اما سازندهای بازی که تلاش زیادی روی تکنولوژی هوش مصنوعی هوشمند کرده بود، حالا با خوشحالی بیان میکند که تمام تلاشهایش به ثمر رسیده و این کاراکتر مستقل در گیم، یک هکر نیست، بلکه هوش مصنوعی کاملا زنده و هوشمند است.
مانند سایر فیلمها که اکرانشان به خاطر بیماری کرونا به تعویق افتاد، فیلم Free Guy هم قرار بود زودتر در دسترس طرفدارانش قرار بگیرد. اما به خاطر بحثهای پیرامون بیماری کرونا و محدودیتهایش، این فیلم هم کمی دیرتر اکران شد. کارگردانی فیلم Free Guy را، شان لِوی (Shawn Levy) بر عهده داشته است و نوشتن فیلمنامهاش هم توسط مت لیبرمن (Matt Lieberman) و زک پن (Zak Penn) انجام شده است.
نقدهای بسیار خوب و مثبتی توسط برترین منتقدان سینمای جهان، راجع به فیلم Free Guy شده است و آن را اکثرا با شاهکارهایی نظیر ماتریکس (The Matrix) و Ready Player One مقایسه کردهاند.
-
Spider-Man: No Way Home
امتیاز IMDB: 8.9
دانلود فیلم spider Man No Way Home
کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که عاشق فیلم بوده باشد و علاقهای به فیلمهای مرد عنکبوتی یا همان Spider-Man نشان ندهد. در واقع مرد عنکبوتی نوستالژی همه ماست و اکثر بچههای دهفه هفتادی در دوران کودکیشان با مرد عنکبوتی خاطرات بسیار زیادی داشتهاند. مرد عنکبوتی اولین بار در سال 2002 بر اساس داستانهای کامیک بوک ابرقهرمانی، ساخته شد.
البته قبل از سال 2002 هم تلاشهایی برای ساخت این داستان وجود داشت، اما هیچکدام به اندازه نسخهی 2002 نتوانست با آن جلوهّهای ویژهی عالی، طرفداران بسیار زیادی برای خودش پیدا کند. تا قبل از سال 2000 میلادی، به دلیل پایین بودن سطح تکنولوژی، قدرت جلوههای ویژه به قدری عالی نبود تا فیلمسازان بتوانند آثار بسیار قدرتمندی تولید کنند. اما از سال 2000 میلادی به بعد شاهد شاهکار هایی نظیر سهگانهی ارباب حلقهها (The Lord of The Rings)، ماتریکس و مرد عنکبوتی بودیم.
فیلم مرد عنکبوتی در 29 آوریل 2002 اکران شده و توانست فقط در هفتهی اول فروش 100 میلیون دلاری داشته باشد. نقدهای بسیار عالی در مورد این فیلم توسط منتقدان سینما شد و سپس به عنوان سومین فیلم پرفروش سال 2002 شناخته شد. همین دلیل باعث شد تا فیلمسازان سینمای غرب پی به قدرت این داستان تخیلی ببرند و از علاقه بسیار زیاد طرفدارانش برای ساخت فیلمهای بعدی مرد عنکبوتی استفاده بکنند.
سرانجام 2 سال بعد، یعنی در سال 2004 بود که نسخهی بعدی فیلم مرد عنکبوتی ساخته شد و مجددا با استقبال بسیار زیاد روبهرو شد. پس از آن، یعنی سال 2007 و سالهای بعدی هم شاهد اکران فیلم مرد عنکبوتی بودیم. اما تنها تغییر اساسی که در این فیلم رخ داد، تغییر یافتن بازیگر اصلی داستان یا همان نقش مرد عنکبوتی بود.
اولین بازیگری که نقش مرد عنکبوتی را ایفا کرد، توبی مگوایر (Tobey Maguire) بود. اما در نسخههای بعدی دیگر خبری از این بازیگر نبوده و از اندرو گارفیلد (Andrew Garfield) برای نقشآفرینی مرد عنکبوتی استفاده شد. جالب است بدانید که حتی اندرو گارفیلد هم از نقش مرد عنکبوتی کنار گذاشته شده و در نهایت از تام هالند (Tom Holland) برای این نقش مهم، انتخاب شد.
در حال حاضر طی فیلمهای متعددی که در مورد مرد عنکبوتی در چند سال اخیر پخش شده، نقش تام هالند تغییر پیدا نکرده و در آخرین فیلم مرد عنکبوتی یا همان Spider-Man: No Way Home هم شاهد نقش آفرینی همین بازیگر هستیم. اما نکته جالبی که در مورد این بازیگر وجود دارد این است که تام هالند اهل انگلستان است و با لهجهی شیرین بریتیش انگلیسی صحبت میکند. اما در تمام فیلمهایی که به عنوان مرد عنکبوتی یا همان پیتر پارکر نقش آفرینی کرده، او با لهجه کاملا مسلط آمریکایی، زبان انگلیسی را صحبت کرده است!
بیشتر بخوانید: لیست کاملی از بهترین سیستم ها برای تدوین فیلم و میکس
خلاصه و نقد و بررسی فیلم
اگر طرفدار فیلمهای مرد عنکبوتی بوده باشید، قطعا میدانید که داستان این فیلم مربوط به شخصیت بسیار ساده، دست و پا چلفتی و ضعیفالجثه است که پس از گاز گرفته شدن توسط عنکبوت قدرت ماورایی پیدا میکند. منظورمان از قدرت ماورایی، نیروی ابرقهرمانی است.
چرا که پیتر پارکر دقیقا مثل عنکبوت میتواند از آسمان خراشّهای بسیار بلند نیویورک بالا برود، تار عنکبوت پرت کرده و یا توسط دست و پاهایش که خواصیت چسبندگی دارد، به سقف و یا دیوار بچسبد. اما همیشه در داستانهای کامیکبوکها، ما شاهد خیر و شر بودهایم. یعنی بدون استثناء همیشه، موجودات شرور در داستان وجود داشتهاند و ابرقهرمانها برای مقابله با آنها و نجات مردم برخواستهاند.
داستان Spider-Man: No Way Home مربوط به ادامه قسمت قبلی فیلم مرد عنکبوتی است. جایی که دوربینهای شخصیت منفی و شرور داستان، تصویر او را در حال کشتنش ضبط کرده و به کل جهان نشان میدهد. در واقع کسی از این موضوع خبر ندارد که مرد عنکبوتی یک فرد بسیار شرور را کشته و مردم دنیا را از شر او نجات داده است.
همه برعکس، فکر میکنند که مرد عنکبوتی، شرور و ظالم است. اما این پایان ماجرا نبوده و اتفاق بسیار بدی در دنیای مرد عنکبوتی رخ میدهد. تا قسمت قبل، بزرگترین راز مرد عنکبوتی پنهان بودن شخصیت اصلیاش بوده است. یعنی کمتر کسی از این که پیتر پارکر مرد عنکبوتی است خبردار بود. اما در آخرین قسمت این فیلم راز او برای همه برملا میشود.
یک خبرنگار، کاملا عامدانه تصویر پیتر پارکر را به عنوان مرد عنکبوتی در صفحههای نمایشگر نمای ساختمانهای واقع در میدان تایمز (Times Square) منهتن پخش کرده و راز چهره پنهان در پشت ماسک مرد عنکبوتی را برای همه فاش میکند. حالا در این قسمت همه پیتر پارکر را به عنوان مرد عنکبوتی میشناسند و او دچار دردسرهای عظیمی میشود.
بیشتر بخوانید: بهترین سایت هواشناسی؛ چگونه قبل از مسافرت از آب و هوا مطلع شویم؟
اما یکی از جذابترین موضوعات فیلمهای ابرقهرمانی بازی کردن شخصیتهای معروف داستان در فیلمّهای دیگر است. این موضوع را میتوان با حضور دکتر استرنج (Doctor Strange) و نقش آفرینی در فیلم Spider-Man: No Way Home مشاهده کرد. چرا که این بار پیتر پارکر به سراغ دکتر استرنج رفته و میتوانیم شاهد همکاری این دو ابرقهرمان برای مقابله با نیروهای شرور داستان باشیم.
-
The Matrix Resurrections
امتیاز IMDB: 5.8
دانلود فیلم The Matrix Resurrections
کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که فیلم ماتریکس را ندیده باشد. حتی اگر کسی فیلم ماتریکس را هم تماشا نکرده، قطعا باید صحنههای بسیار جذابش را یک بار هم که شده دیده باشد. به خصوص لحظهای که نئو رو به عقب در حالت جاخالی دادن در مقابل گلولههاییست که در حال شلیک شدن به اوست. این صحنهایست که فیلم ماتریکس با آن معروف شد. اما ماتریکس دنیای بسیار عجیبی دارد.
به طور کلی این فیلم برای کسانی که علاقهای به فیلمهای تخیلی و یا مفهومی ندارند، نمیتواند زیاد مناسب باشد. چرا که علاوه بر تخیلی بودن این فیلم، روایت داستان هم کمی مفهومی بوده و میتواند گمراهکننده و یا مبهم باشد. برای مثال، ما شخصیت اصلی داستان یا نئو را در دنیای واقعی میبینیم که هنوز وارد جهان ماتریکس نشده است، اما ماموران امنیتی میتوانند لبهای او را به یکدیگر متصل کنند! چیزی که هرگز در دنیای واقعی اتفاق نمیافتد.
در حقیقت، ممکن است بیننده دفعات مختلف در تشخیص اینکه روایت داستان مربوط به دنیای واقعیست یا خیالی، دچار سردرگمی شدید شود. همین موضوع هم میتواند این فیلم را فقط برای برخی مخاطبان خاص بسیار جذابتر کند. چرا که ارتباط برقرار کردن با روایت داستان، میتواند کمی سخت باشد.
شاید دلیل امتیاز متوسطی (6.8) که در وبسایت IMDB برای قسمت اول این فیلم داده شده هم، به خاطر چنین موضوعی بوده باشد. اما برای کسانی که عاشق دنیای خیالی ماتریکس هستند، صحنه انتخاب قرص قرمز و آبی، یکی از هیجانانگیزترین قسمت فیلم به شمار میآید که حتی با هزاران بار دیدن این سکانس، باز هم نمیتوان از تماشای آن سیر شد!
خالقان اثر ماتریکس پس از موفقیتهایی که در قسمت اول آن کسب کرده بودند، تصمیم به ساخت قسمتهای بعدی گرفتند. اما با وجود تمام تلاشهایی که در ساخت قسمتهای بعدی ماتریکس گرفته شد، مجددا نتوانست نظر مخاطبانش را جلب کرده و یا بتواند امتیازهای بیشتری را کسب کند.
صاحبنظران سینما بر این باورند که فیلمهای چند قسمتی میتواند مخاطبان بیشتری را برای تماشای قسمتهای بعدی جذب کند، اما واقعیت از این قرار است که فیلم مورد نظر هم باید پتانسیل جذب کردن مخاطبان را داشته باشد، در غیر این صورت، موفق نخواهد شد در صدر جدول رقابت با فیلمهای علمی تخیلی دنیا قرار بگیرد. این چیزیست که میتوان در قسمتهای بعدی ماتریکس به وضوح شاهد آن بود. چرا که روایت داستان مبهمتر از قبل و فیلمنامه هم بسیار خام و پر از نقاط ابهام بود.
بیشتر بخوانید: بررسی و معرفی ۱۰ مانیتور ارزان گیمینگ برای تمام بودجه ها
خلاصه و نقد و بررسی فیلم
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید قسمت چهارم فیلم سینمایی ماتریکس پس از 18 سال ساخته شده است. اولین باری که تبلیغ قسمت جدید یا همان The Matrix Resurrections نمایش داده شد، عده زیادی غافلگیر شدند. چرا که پس از 18 سال صبر، ساخت قسمت جدید ماتریکس یک تصمیم کاملا عجیب و بسیار غافلگیر کننده بود.
از آنجایی که همه این فیلم سینمایی را با “سهگانه” ماتریکس میشناختند، به نوعی تصور میشد که دیگر هرگز قسمت جدیدی ساخته نشود. چرا که 18 سال زمان از اتمام آخرین قسمت یا پایان سومین فیلمی که ساخته شده بود میگذشت. این یک خبر بینهایت خوب برای طرفداران ماتریکس و به خصوص دوستداران هنرمند بسیار مستعد هالیوودی، کیانو ریوز (Keanu Reeves) بود.
کیانو ریوز یکی از بهترین ستارههای هالیوودیست که در فیلمهای جان ویک (John Wick) قدرت بدنی و آمادگی جسمانی بینظیرش در صحنههای اکشن، همه را شگفتزده کرده است. او بر خلاف تمام افراد معروف جهان که معمولا پشت نقابهای خود پنهان شده و نقش انسانهای خوب را بازی میکنند، بسیار ساده و خاکی و مهربان است.
در کارنامهی فیلمهای کیانو ریوز، به ندرت میتوان فیلمهای سطح پایین و بیکیفیت را پیدا کرد. با وجود تمام تعاریفهایی که در مورد کیانو ریوز کردیم، حتی حضور او و افزودن تیمهای بیشتر فیلمنامهنویسان هم، ظاهرا نتوانست کمکی به بالاتر رفتن امتیاز ماتریکس جدید داشته باشد. چرا که فیلم ماتریکس تاکنون کمترین امتیاز (5.8) را نسبت به سه قسمت قبلی در IMDB کسب کرده است.
داستان فیلم جدید راجع به نئو و مشکلاتی است که برایش پیش آمده و او را تبدیل به یک آدم عادی و نسبتا ضعیف کرده است. چرا که نئو افسردگی گرفته و قرصهایی را برای بهبودیاش مصرف میکند و ظاهرا این قرصها باعث شده تا او خود واقعی و یا یگانه (The one) بودنش را در دنیای ماتریکس به خاطر نیاورد! شاید تمام طرفداران ماتریکس، انتظار بسیار زیادی از قهرمان داستانشان و یا موضوعات پیرامون آن داشتند که با برآورده نشدنش چنین امتیاز پایینی به آن دادند.
شاید هم هیچ کس انتظار حضور نیل پاتریک هریس (Neil Patrick Harris) یا همان بازیگر نقش بارنی استینسون در سریال کمدی آشنایی با مادر را نداشت. نیل پاتریک هریس در این فیلم نقش تراپیست یا مشاور نئو را ایفا میکند که به نظر میرسد نقشآفرینیاش در فیلم ماتریکس هیچ جایگاهی نداشته باشد.
در این قسمت هیچ خبری از مورفئوس (Morpheus) قبلی که در آن لارنس فیشبرن (Laurence Fishburne) نقش آفرینی کرده است، نیست. این بار به جای فیشبرن بازیگر بازیگر 35 ساله به نام یحیی عبدالمتین دوم (Yahya Abdul-Mateen II) نقش مورفئوس را بازی میکند که تمام معادلات فیلم را برای طرفدارانش به هم زده است.
با این که شخصیت اصلی ماتریکس کیانو ریوز بوده و مخاطبان به عشق او سهگانه فیلمهایش را تماشا کردهاند، اما نمیتوان نقش پر رنگ لارنس فیشبرن را در این فیلم نادیده گرفت.شاید حذف فیشبرن و حضور بازیگر طنز، ٰپاتریک هریس باعث شده تا طرفداران ماتریکس پس از 18 سال بسیار ناامید شده و امتیاز پایین به این فیلم بدهند.
با این که شاید در مورد این فیلم کمی تند نقد کرده باشیم، اما توصیه میکنیم که حتما آن را تماشا کنید و نظراتتان را با ما هم به اشتراک بگذارید.
-
Don’t Look Up
امتیاز IMDB: 7.3
به جرات میتوان گفت که فیلم Don’t Look Up یکی از شاهکارهای سال 2021 بوده است. حالا چرا شاهکار؟ به خاطر این که به ندرت پیش میآید فیلم علمی تخیلی بتواند مانند آثار درام تاثیرات بسیار مثبت و درسهای اخلاقی زیادی برایمان داشته باشد.
فیلم Don’t Look Up که به معنای بالا را نگاه نکن، روایت یک بحران اساسی و یا خطر انقراض نسل بشر به معنای واقعی کلام است. در این فیلم گویی که نویسنده Don’t Look Up تنها برای به تصویر کشیدن حماقت بشر با عقل و درایتی که نسبت به موجودات دیگر کره زمین، به عنوان اشرف مخلوقات دارد چنین شاهکاری را خلق کرده است.
فیلم Don’t Look Up در وهله اول، ما را با بازیگران مطرحی که در آن نقش آفرینی کردهاند غافلگیر کرده است. در ابتدا میتوان به حضور لئوناردو دیکاپریو (Leonardo DiCaprio) با بازی حیرتانگیزش اشاره کرد. سپس حضور جنیفر لارنس (Jennifer Lawrence)، تیموتی شالامی (Timothée Chalamet) جوان و خواننده مطرح آمریکا، آریانا گرانده (Ariana Grande) ما را شگفتزده میکند.
علاوه بر این افراد بسیار معروف، بازیگران حرفهای و چهرههای آشنای دیگری هم در این فیلم نقشآفرینی کردهاند که جذابیت تماشای فیلم را برایمان دو چندان میکنند. شاید دلیل استقبال بیش از حد مردم برای تماشای این فیلم هم حضور افرادی بوده که در اینجا نام بردیم.
اما بحث اصلی که تماشای این فیلم را برایمان جذابتر میکند، همان موضوع بحران بشریت است. انسانی که در سختترین دورهی حیاتش روی کره زمین پس از انتشار یک ویروس مرگبار سر دستمال توالت جنگ و جدل راه انداخت! حالا این انسان قرار است به روایت فیلم Don’t Look Up بحران دیگری که بسیار جدیتر و خطرناکتر از ویروس کشنده است را پشت سر گذاشته و این مشکل را حل کند.
اما نکتهی بسیار عجیب در این داستان این است که رئیس جمهور آمریکا یک خانم است که برای کل جهان تصمیمگیری میکند. در این فیلم گویی که آمریکا مهمترین تصمیمات دنیا را اتخاذ میکند و قارههای دیگر و یا کشورهای دیگر هیچ نقشی در تصمیمات مهم دنیا ایفا نمیکنند! چرا که همین تصمیمات اشتباه قرار است دردسرهای زیادی برای کل جهان ایجاد کند.
بیشتر بخوانید: معرفی ۸ سیستم گیمینگ ارزان ؛ انتخاب کاربران از سر تا سر جهان
خلاصه و نقد و بررسی فیلم
در این فیلم یک ستاره دنبالهدار بسیار عظیم در حال نزدیک شدن به کره زمین هستند و 2 دانشمند سعی در تفهیم کردن مقامات آمریکا برای جدی بودن قضیه دارند، اما در کمال تعجب هیچ کس آنها را جدی نمیگیرد. برای آنها بسیار عجیب است که بشر به قدری در حماقت خودش غرق شده باشد که حتی متوجه خطر از بین رفتنش هم نباشد. از دیدگاه دانشمندان علم و دیتاها هرگز دروغ نمیگویند و اشتباه نمیکنند.
از زمان رصد کردن این ستارهی دنبالهدار که به اندازه کوه اورست است، کل زمینیان 6 ماه فرصت دارند تا فکری به حال این ستاره دنبالهدار کنند که نام آن را نابودگر سیاره گذاشتهاند. شاید چیزی که بیشتر از همه گروه دانشمندان را آزار میدهد، بیخیال بودن مقامات و جدی نگرفتن آنهاست.
در این فیلم به خوبی نشان داده میشود که بسیاری از مقامات با در دست داشتن قدرت جهان چقدر میتوانند انسانهای تهی و بیخرد باشند! چیزی که نمونهی بارز آن را به خوبی در عکسالعمل، رفتار و ادبیات رئیس جمهور سابق آمریکا، یعنی دونالد ترامپ به وضوح مشاهده کردیم!
از طرفی دیگر، بحث جاهطلبی انسان در فیلم Don’t Look Up به بهترین شکل ممکن نمایش داده شده است. چیزی که هماکنون در جهان وجود دارد و گفته میشود بیشترین ثروت دنیا فقط در دست عدهی بسیار محدود است. تصور کنید اگر انسان انقدر جاهطلب نبود و تمام ثروت کرهی زمین بین تمام انسانها به طور مساوی و یکسان تقسیم میشد، کرهی زمین چقدر میتوانست جای زیبایی برای زیستن باشد!
-
Finch
امتیاز IMDB: 5.7
یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای سال 2021، فیلم Finch است. ژانر این فیلم علمی تخیلی بوده و ما را به زمان بسیار زیاد در آینده میبرد که بشر دچار بحران شده است. این فیلم تفاوت زیادی با Don’t Look Up ندارد و هر دو حرفهای زیادی برای گفتن به بشریت دارند. بشریتی که در حال نابودی کرهی زمین است. بدون شک فیلم Finch فقط میتواند برای کسانی که علاقهی زیادی به سبکهای علمی تخیلی دارند مناسب باشد.
چرا که روایت داستان کاملا علمی تخیلی بوده و ممکن است برای کسانی که علاقهی زیادی به این سبک ندارند، چندان جذابیت خاصی نداشته باشد. شاید دلیل این که امتیاز کم فیلم Finch نسبت به Don’t Look Up، فقط بحث انتخاب بازیگرانش بوده است. چرا که در فیلم Don’t Look Up بازیگران بسیار معروفی حضور داشتند و هیجان آن، کمی بیشتر از فیلم Finch است.
از طرفی دیگر، در هر فیلمی که تام هنکس (Tom Hanks) در آن حضور داشته، بدون استثناء بلایی سر شخصیت اصلی داستان که خود تام هنکنس نقشش را بازی کرده، آمده است! این موضوع حتی تبدیل به یک بحث خندهدار در فضای مجازی شده است. چرا که اکثر کاربران فضای مجازی بر این باورند که تام هنکس در هر فیلمی نقشآفرینی کند، قرار است در داستان آن بلایی سرش بیاید! با این که در فیلم Finch هم این موضوع کاملا مشترک بوده و بازیگر اصلی از یک بیماری کشنده رنج میبرد، اما فرق بسیار زیادی با فیلمّهای دیگرش دارد که اکثر ژانر رئالیسم یا واقعگرایانه داشتند.
چرا که این بازیگر باتجربه هالیوودی، تا قبل از این بیشتر در فیلمهای درام و واقعگرایانه بازی کرده بود و به جز موارد بسیار نادر، کمتر پیش آمده بود تا در یک فیلم کاملا علمی تخیلی نقشآفرینی کند. اما فیلم Finch فرصتی جدید برای او بود، تا خودش را در این ژانر هم به سینمای جهان ثابت کند.
اما همانطور که در توضیحات فیلم Don’t look up هم گفتیم، به نظر میرسد فیلمسازان این بار بسیار زیرکانه در حال شبیهسازی یک فضای کاملا تخیلی اما کاملا واقعی برای بشر هستند. فضایی که شاید الان به دور از واقعیت است، اما از لحاظ علمی میتواند در آینده برای نسلهای ما پیش بیاید و حتی نسل بشر را منقرض و نابود کند!
شاید پس از تماشای کاملا این فیلم و قرار گرفتن در فضای تخیلی داستان احساس بسیاری عجیبی به ما دست بدهد. احساسی که حس کنیم افرادی نظیر گرتا تونبرگ (Greta Thunberg) کاملا حق دارند که تا این حد نگران شرایط اقلیمی کرهی زمین باشند، که متاسفانه اکثر توسط انسانهای ناآگاه دچار تمسخر واقع میشوند. اما فعالان محیط زیست نظیر گرتا تونبرگ، در تلاش هستند تا جهانیان را از خطراتی آگاه سازند که خالقان فیلم Finch آن را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیدهاند.
بیشتر بخوانید: بهترین مانیتور گیمینگ همراه با معرفی ۹ مدل برتر + اصطلاحات رایج
خلاصه و نقد و بررسی فیلم
در این فیلم شخصیت اصلی داستان که نقش او را تام هنکس بازی کرده است، در یک پناهگاه مجهز در حال زندگی کردن است. روایت داستان مربوط به سالهای بسیار دور و دراز دارد که لایهی اوزون توسط فعالیتهای بشر به طور کامل سوراخ شده است.
حالا دیگر هیچ کس نمیتواند در طول روز بیرون از خانه رفته و یا حتی چند ثانیه در مقابل نور آفتاب قرار بگیرد. چرا که حتی یک ثانیه زمان در برابر نور آفتاب، میتواند تاثیر یک اتوی داغ را روی پوست انسان داشته باشد! در چنین شرایطی قطعا همگی به این فکر خواهیم کرد که تابش نور خورشید که در زمان فعلی یک لذت محض برای مردم بوده و حتی افراد زیادی حمام آفتاب میگیرد، بدون وجود لایهی اوزون چقدر میتواند کشنده و یا وحشتناک باشد.
در فیلم Finch شخصیت اصلی داستان به خاطر جو ناپایدار زمین دچار بیماری سرطان شده و در حال مرگ است. اما از تجهیزات پیشرفته و مهندسی عالی که در پناهگاهش وجود دارد، مشخص است که او اطلاعات بسیار زیادی در حوزه فناوری دارد. چرا که او شروع به ساختن یک رباط هوشمند میکند و علاوه بر آن رباطهای دیگری را برای کمک کردن در امور روزمرهاش هم ساخته است.
شخصیت اصلی داستان در دنیای نابود شدهی فعلیاش فقط یک سگ دارد که در یک حادثهی بسیار تلخ او را پیدا کرده و مانند بچهاش سگ را دیوانهوار دوست دارد. حالا که او پی به عمر بسیار کوتاهش برده، برای این که سگش بعد از او نمیرد و کسی بتواند به او رسیدگی کند، رباط کاملا هوشمندی را طراحی میکند.
از آنجایی که یک شب، هنگام تعمیر سیستم برقرسانی پناهگاهش، که بیرون از آن قرار دارد، متوجه طوفانی عظیم و بسیار رعبآور در دوردستها میشود و با سیستم پیشرفتهی خودش محاسبه میکند که وقت کمی برایش باقی مانده و باید سریعا پناهگاهش را به همراه رباتی که جدید ساخته و سگ دوستداشتنیاش ترک کند.
در طول داستان شاهد مکالمههای جالب و اتفاقات جذاب بین شخصیت اصلی داستان و رباط خواهیم بود که مانند یک بچهی کوچک و کنجکاو مشتاق است همه چیز را سریعا یاد بگیرد و به انسانی که خالق او بوده کمک کند. او حتی دلش میخواهد شبیه سایر انسانها یک اسم خوب داشته باشد و حتی تصمیم میگیرد که چه اسمی را انتخاب کند و کدامها را کنار بگذارد.
-
CODA
امتیاز IMDB: 8.1
شاید از دیدگاه اکثر ما که از سلامت کامل جسمی برخوردار هستیم، زندگی کاملا عادی به نظر برسد. اما کسانی که مشکل و یا نقص جسمی دارند، به خوبی میدانند که زندگی چقدر میتواند سختتر از افراد دیگر باشد. این موضوع اصلی داستان فیلم CODA است که به بهترین شکل ممکن به آن پرداخته شده است.
اما همانطور که خودتان هم مشاهده میکنید، امتیاز این فیلم بسیار بالا بوده و توانسته رضایت تمام بینندگانش را جلب کند. حالا این سوال پیش میآید که CODA دقیقا چه چیزی دارد که حتی پا فراتر از فیلم تخیلی پر هزینهی Free Guy گذاشته و امتیازی بیشتری هم کسب کرده است؟ در واقع برای بینندگان و یا فیلمبازهای حرفهای فقط بحث جلوههای ویژه اولویت بالایی ندارد، بلکه چیزی که باعث میشود یک فیلم امتیاز بیشتری کسب کند، پیام اصلی داستان آن است.
فیلم CODA حرفهای زیادی برای گفتن دارد، برای انسانهایی که بتوانند زندگی کسانی که دچار یک نقص عضو و یا مشکل فیزیکی هستند را به خوبی درک بکنند. به همین دلیل، تا زمانی که خودمان چنین شرایطی را به وضوح تجربه نکنیم، نمیتوانیم این موضوع مهم را به خوبی درک کنیم.
اما خوشبختانه، دنیای فیلم یک فرصت کاملا خوب و عالی برای شبیهسازی فضای داستان است تا بینندگان بتوانند خودشان را جای شخصیتهای داستان گذاشته و یا چه بسا در فضای فیلم فرو رفته و پی به ماهیت اصلی آن ببرند. این چیزیست که خالقان فیلم CODA سعی کردهاند آن را به کل دنیا نشان بدهند. این که زندگی کردن با یک خانوادهی ناشنوا چه دردسرهایی را میتواند داشته باشد.
مهمتر از هر چیزی پیام اصلی داستان است، پیامی که ارزش و اهمیت خانواده را نشان میدهد. شاید از دیدگاه همه ما غربیها انسانهای بسیار بیعاطفه هستند که خانواده برایشان هیچ ارزشی ندارد. اما این در حالیست که فیلمهایی مانند CODA و حتی بازخوردهای بینندگان و امتیاز عالی که به چنین آثار بینظیری داده میشود، چیز دیگری را اثبات میکند. این که خانواده چقدر نقش مهم و اساسی در زندگی هر انسانی دارد و باید اولویت اول هر فردی باشد.
شاید دلیل اصلی امتیاز بالای این فیلم هم همین باشد. چرا که به خوبی میتواند احساسات ما را تحت تاثیر قرار داده و حتی باعث شود در برخی از سکانسهای داستان ناخودآگاه اشک از چشمانمان جاری شود.
بیشتر بخوانید: بهترین مادربردهای گیمینگ از برندهای اینتل و AMD
خلاصه و نقد و بررسی فیلم
داستان فیلم CODA در مورد دختری به نام رابی (Ruby Rossi) است که توسط هنرمندی جوان اما مستعد به نام امیلیا جونز (Emilia Jones) نقشآفرینی شده است. در اینجا رابی تنها عضو خانوادهی چهار نفره است که ناشنوا نیست و از قدرت شنوایی و تکلم برخوردار است.
بقیه اعضای خانوادهی او، یعنی پدر، مادر و برادرش ناشنوا هستند و نمیتوانند صحبت کنند. کسب و کار خانوادهی رابی ماهیگیری است و آنها از طریق ماهیگیری امرار معاش میکنند. اما مشکلی که وجود دارد بحث ناشنوا بودن پرد و برادر رابی است که مشکلات زیادی را در کارهایشان به وجود آورده است.
در واقع رابی فداکارترین عضو خانواده است که بدون او کل کار خانواده لنگ میماند. چرا که او در امور کاری پدر و برادرش نقش پررنگ دارد و به آنها کمک میکند تا کلاه سرشان نرود و پول بیشتری گیرشان بیاید.
از طرفی دیگر برادر رابی یعنی لئو (Leo) که توسط دانیل دورانت (Daniel Durant) به خوبی نقشآفرینی شده است، نمیتواند کمکهای خواهرش را قبول کند. چرا که او یک غرور کاملا مثبت دارد و دلش میخواهد وابسطهی کسی نباشد و خودش تمام امور زندگیاش را انجام بدهد.
به همین دلیل اتفاقها و نزاع زیادی بین این خواهر و برادر رخ میدهد. اما در واقع هم رابی برادرش را بسیار دوست دارد و هم لئو هوای خواهرش را داشته و همیشه از او حمایت میکند. رابی از آنجایی که فردی کاملا عادی و سالم است، میخواهد زندگی مستقل خودش را داشته باشد و سراغ رویاهایش برود که اصلیترین هدفش، خواننده شدن و بورسیه گرفتن در بهترین کالج کشور است.
اما به خوبی میداند که بدون کمک او خانوادهاش قادر نخواهد بود پیشرفت کند. او نمیداند که باید چه تصمیمی بگیرد و چه کار بکند، آیا باید رویاهایش را رها کند و خودش را وقف خانواده کند و یا خانوادهی عزیزش را رها کرده و سراغ رویاهایش برود؟
رابی به عنوان یک دختر، روح بسیار قوی دارد و برای اهدافش که قبول شدن در آزمون دانشگاه است عاشقانه میجنگند. بسیاری از همکلاسیهایش او و خانوادهاش را مسخره کرده و رابی را اذیت میکنند. از آنجایی که رابی مجبور است داخل قایق ماهیگیری با پدر و برادرش کار کند، لباسهایش اکثرا بوی ماهی گرفته و همین باعث میشود که همکلاسیهایش او را مسخره کنند.
اما رابطی از تلاش کردن دست نکشیده و تصمیم میگیرد که برای رویاهایش تلاش کند و به حرف بقیه توجهی نکند. شاید همین روحیهی جنگجویی در رابی و تلاشهای بیوقفهی اوست که فیلم CODA را تا این حد محبوب و موفق کرده است. اما درسهای اصلی که این فیلم به ما میدهد، اهمیت و ارزش بالای خانواده و همچنین تلاش برای رسیدن به هدفمان است.
-
Godzilla vs. Kong
امتیاز IMDB: 6.4
گودزیلا نام یک هیولای خیالی در فیلمّهای ژاپنی است که برای اولین بار بیش از 67 سال پیش یعنی در سال 1954 در کشور ژاپن ساخته شد. با این که اگر این فیلم را در زمان حاضر تماشا کنید، ممکن است هیچ جذابیتی برایتان نداشته باشد، اما برای 67 سال پیش بدون وجود امکانات امروزی، یک شاهکار علمی تخیلی به شمار میآمد.
داستان این فیلم به قدری عالی و خارقالعاده بوده است که توانست فروش بسیار زیادی در همان سالها داشته باشد و نظر فیلمسازان غرب را هم به خودش جلب کند. چرا که بسیار کم پیش میآید، فیلمسازان هالیوودی چنین فرصتی را از دست داده و هرگز خودشان برای ساخت نسخهای غربی وارد عمل نشوند.
داستان گودزیلا بسیار جذاب و هیجانانگیز است. چرا که همگی میدانیم دایناسورها حدود 65 میلیون سال پیش منقرض شدند و امروزه فقط فسیل آنها پیدا میشود. حالا فرض کنید در دنیای تخیلی، با آزمایشهای هستهای گونهای از جانور آبزی که از نسل آخرین دایناسورها بوده است، جهش ژنتیکی پیدا کرده و تبدیل به یک هیولای وحشتناک و کشنده شود. فیلمهای گودزیلا در گذشته شکل دیگری داشت. چرا که گودزیلا هیولایی خطرناک و کشنده برای بشر بود و انسانها در تلاش بودند تا با ارتش و سلاحهایی که دارند او را از بین ببرند.
اما در زمانهای اخیر میتوانیم شاهد تغییر شخصیت گودزیلا باشیم. به خاطر این که در فیلمهای جدید، گودزیلا دیگر با بشر کاری ندارد و برعکس برای جنگ و مقابله با هیولاهای مضر دیگر وارد عمل میشود و همه او را به عنوان یک قهرمان میشناسند. مطمئنیم که این موضوع برای شما هم میتواند عجیب باشد، اما همه چیز دنیای خیالی این گونه است و جای تعجبی ندارد!
اگر عاشق فیلمهای علمی تخیلی و به خصوص هیجانانگیز هستید، به شما پیشنهاد میکنیم که حتما فیلمهای گودزیلا را تماشا کنید. اما چیزی که در فیلم Godzilla vs. Kong برایمان جالب است، حضور هیولای تخیلی دیگر به نام کینگ کنگ است. کینگ کنگ برای اولین بار در سال 1933 ساخته شد و داستان آن مربوط به یک گوریل بسیار غولپیکر و عظیمالجثه است که شهر را به نابودی میکشاند.
مقامات شهر در تلاش هستند تا او را با سلاحهایی که دارند ساقط کنند، اما کینگ کنگ به قدری قوی است که هیچ کس جلودار او نیست. این هیولا فقط به یک چیز نقطه ضعف دارد، احساساتش در برابر انسانی که دوست دارد! به همین دلیل انسانها موفق میشوند توسط نقطه ضعف او، دنیا را از دست یک هیولای خشمگین نجات داده و او را رام کنند.
بیشتر بخوانید: بهترین لپ تاپ گیمینگ؛ بررسی تخصصی ۱۷ مدل بدون محدودیت بودجه!
خلاصه و نقد و بررسی فیلم
حالا که راجع به هر دو هیولا توضیح دادیم بهتر است در مورد فیلمی که گودزیلا و کینگ کنگ قرار است رو در روی یکدیگر قرار بگیرند صحبت کنیم. در این فیلم کنیگ کنگ در یک دنیای به ظاهر واقعی اما مصنوعی نگهداری میشود و از آنجایی که این هیولا بسیار باهوش است پی به قضیه مصنوعی بودن جهان اطرافش میبرد.
او یک چوب بسیار بزرگ را برداشته و با تمام قدرت به سمت آسمان پرتاب میکند و سقف محیطی که در آنجا نگهداری میشود، ناگهان میشکند و ما متوجه میشویم که آسمان خیالی از جنس صفحهنمایشگرهایی بودند که تصویر آسمان را برایش به نمایش در میآوردند. از آنجایی که کینگ کنگ یک هیولا بوده و نمیتواند در دنیای انسانها حضور داشته باشد، در چنین فضای نگهداری میشود. اما به نظر میرسد که این هیولا بسیار ناراحت است و قصد بازگشت به فضای طبیعی را دارد.
او با یک دختر کوچک ناشنوا بسیار صمیمی است، بازیگر بسیار مستعد کم سن و سال به نام کیلی هاتل (Kaylee Hottle) که این نقش را به بهترین شکل ممکن ایفا کرده است. با این که او در فیلم Godzilla vs. Kong نقش دختری ناشنوا به نام جیا (Jia) را بازی میکند، اما در دنیای واقعی هم، این بازیگر واقعا ناشنوا بوده و با زبان اشاره صحبت میکند.
جالب است که جیا در این فیلم پی به ناراحتی کینگ کنگ میبرد و به مادرش که یک محقق است و وظیفهی نظارت بر نحوهی نگهداری کینگ کنگ را دارد، میگوید که کینگ کنگ ناراحت است و میخواهد به جای بهتری برود. پس از آن، افراد زیادی تصمیم به جابهجایی کینگ کنگ میگیرند و متوجه میشوند که گودزیلا در حال نزدیک شدن به آنهاست.
شاید یکی از زیباترین صحنههای فیلم، سکانس درگیری گودزیلا با کینگ کنگ باشد. اما چیزی که در اینجا مهم است، بحث قهرمان بودن هر دوی آنهاست. به همین دلیل، خالقان این فیلم قصد شکست هیچ کدام از این دو هیولا را در برابر یکدیگر ندارد.
در ادامهی داستان متوجه هیولاهای ماشینی دیگری میشویم که قصد نابودی شهر را دارند. از آنجایی که در بالا توضیح دادیم که گودزیلا دیگر دشمن بشر نبوده و ناجی آنهاست، دست به مقابله با هیولای ماشینی زده و تصمیم به نابود کردنش میگیرد.
اما هیولای ماشینی که توسط انسانی شرور هدایت میشود به راحتی شکست نمیخورد و گودزیلا نمیتواند به تنهایی موفق به شکست دادن او شود. به همین دلیل کینگ کنگ و گودزیلا در کنار هم میجنگند تا بتوانند این هیولا را شکست بدهند. به همین دلیل، هیچ کدام از طرفداران گودزیلا و یا کینگ کنگ در این فیلم احساس بدی پیدا نمیکنند.
چرا که قهرمانان داستانشان در حال شکست دادن، هیولای شرور است و این میتواند نکتهی مثبت این فیلم باشد. چرا که در ابتدا ما انتظار شکست یکی از این دو هیولا را داشتیم، اما حالا شاهد همکاری آنها برای شکست دادن دشمن اصلی داستانیم.
حضور بازیگران بسیار معروف در فیلم Godzilla vs. Kong
نکته دیگری که در این فیلم بسیار حائز اهمیت است، حضور بازیگران بسیار معروف در آن است. شاید همین موضوع هم باعث شده تا فیلم Godzilla vs. Kong هزینهای بالغ بر 467 میلیون دلار برای تولیدش صرف شود. چرا که جمع کردن چنین بازیگران پرهزینه و معروف در یک جا نیاز به هزینههای بسیار بالایی دارد.
در ابتدا میتوانیم به نقش پررنگ میلی بابی براون (Millie Bobby Brown) اشاره کنیم که در سن و سال بسیار کم به اوج شهرت رسید. او اولین بار در یک سریال بسیار خارقالعاده به نام Stranger Things معروف شد که ژانر ترسناک داشت.
حالا به نظر میرسد خالقان فیلم Godzilla vs. Kong تصمیم گرفتهاند از او برای نقشآفرینی در این فیلم استفاده کنند. بازیگران مطرح دیگری مانند ایزا گونزالس (Eiza González)، ربکا هال (Rebecca Hall)، کایل چندلر (Kyle Chandler) و الکساندر اسکاشگورد (Alexander Skarsgård) از جمله ستارههایی هستند که در این فیلم نقشآفرینی کردهاند.
-
Shang-Chi and The Legend of The Ten Rings
امتیاز IMDB: 7.5
دانلود فیلم Shang-Chi And The Legend Of The Ten Rings
فیلم شانگ چی و افسانه ده حلقه یکی از بینظیرترین فیلمهای 2021 است. چیزی که برای اکثر بینندههای فیلمهای ابر قهرمانی تخیلی جذاب است، تغییر شخصیت داستان از یک فرد عادی به یک قهرمان است. ما میتوانیم در فیلم مرد عنکبوتی هم شاهد این موضوع باشیم.
چرا که پیتر پارکر یک فرد کاملا عادی، دستوپاچلفتی و ضعیف است که حتی چشمان ضعیفی هم دارد و عینک میزند، اما پس از اینکه عنکبوت او را گاز میگیرد تبدیل به یک ابر قهرمان با قدرتهای خارقالعاده میشود.
در مورد فیلم شانگ چی و افسانه ده حلقه هم، این موضوع صدق میکند. چرا که شانگ چی در ظاهر یکی از کارکنان سادهی هتل است که بزرگترین آرزویش رانندگی ماشینهای گرانقیمتیست که برای پارک کردن به او تحویل میدهند.
یکی از شاهکارترین سکانسهای فیلم شانگ چی و افسانه ده حلقه، صحنهی نزاع داخل اتوبوس است. افراد شروری به دنبال او آمدهاند تا گردنبندش را بدزدند و افرادی بسیار شرور، قوی و بیرحم به نظر میرسند. شانگ چی به همراه دوستش کِیتی (Katy) سوار اتوبوس شده و هنگام نزاع و درگیری، کیتی از آنجایی که او را به خوبی نمیشناسد به افراد شرور میگوید که بروند به همقد و قوارههای خودشان دعوا کنند و دوست او توان مبارزه کردن را ندارد.
اما شانگ چی بری نجات جان دوستش و سایر افرادی که در اتوبوس حضور دارند، وارد یک مبارزهی تمام عیار میشود. حرکات رزمی و قدرت بندی که شانگ چی دارد، کیتی و تمام حاضران داخل اتوبوس را متحیر میکند. حتی فردی داخل اتوبوس، فیلمی از او گرفته و در فضای مجازی، مبارزهی شانگ چی را پخش میکند که بازدیدهای بسیار زیادی را هم کسب میکند.
اما چیزی که بسیار مهم است، هویت اصلی شانگ چی بوده که برای صمیمیترین دوست او، یعنی کیتی هنوز هم پر از ابهام است. کیتی با عصبانیت از او میخواهد تا همه چیز را در مورد گذشتهاش تعریف کند. شانگ چی هم حالا به دنبال دزد گردنبندش میرود و کیتی را هم به همراه خودش میبرد.
داخل هواپیما شانگ چی قصهی زندگیاش را برای او تعریف میکند و حالا آنها به سراغ یک ماجراجویی بسیار پردردسر میروند. نکته جالب این فیلم حضور شخصیتّهای بسیار معروف دیگر در فیلمّهای ابر قهرمانی نظیر دکتر استرنج و یا انتقامجویان (The Avengers) است.
بازیگرانی نظیر بندیکت وانگ (Benedict Wong)، بری لارسون (Brie Larson) و مارک رافلو (Mark Ruffalo) به طرفداران مجموعه فیلمهای انتقامجویان، نوید حضور شانگ چی در فیلمهای بعدی را میدهند.
بیشتر بخوانید: بهترین هدست گیمینگ ۲۰۲۱
خلاصه و نقد و بررسی فیلم
شاید یکی از نکات منفی در مورد این فیلم حضور آکوافینا (Awkwafina) به عنوان یک ابرقهرمان در فیلم شانگ چی و افسانه ده حلقه باشد. این که چه کسی در نقش ابر قهرمان بازی کند، بسیار مهم و حائز اهمیت است. اجازه بدهید چند نمونه مثال برایتان بزنیم. در فیلم مرد عنکبوتی جدید، تام هالند، از لحاظ جذابیت و آمادگی جسمانی کاملا درخور نقش مرد عنکبوتی است.
حتی کیانا ریوز برای نقشآفرینی در فیلمهای جان ویک ساعات زیادی آموزش رزمی، شمشیر بازی، تیراندازی و سوارکاری دیده است، تا بتواند بهترین اثر را از خودش به جای بگذارد. در مورد فیلم شانگ چی و افسانه ده حلقه حتی شرایط فیزیکی و آمادگی جسمانی سیمو لیو (Simu Liu) که نقش اول را بازی کرده، هم بسیار حیرتانگیز است. اما آکوافینا نه در دنیای واقعی شبیه به ابرقهرمانهاست و نه در دنیای خیالی فیلم!
آکوافینا نقش کیتی را در این فیلم بازی کرده است که همکار سادهی شانگ چی است. زمانی که شانگ چی او را با خودش به قلب جنگلهای بسیار مرموز میبرد، کیتی در کمترین زمان ممکن، فقط تیراندازی با کمان را از مردمان آنجا یاد میگیرد. اما همچنان از لحاظ آمادگی جسمانی و یا مسائل دیگر، شبیه به ابر قهرمانها نیست!
حالا هدف ما از گفتن این مطالب چیست؟ در واقع همیشه در فیلمهای اکشن و یا ابرقهرمانی، بازیگران مکمل باید همسطح بازیگر نقش اصلی باشند. این چیزیست که میتوانیم در فیلم ماتریکس شاهد آن باشیم. یعنی نئو و ترینیتی (Trinity) فرق بسیار زیادی با یکدیگر ندارند و چه بسا حتی ترینیتی در بسیاری از موارد به نئو کمک میکند و در مبارزه با افسران پلیس که در ابتدای فیلم وارد ساختمان شدهاند تا او را دستگیر کنند، صحنههای اکشن خارقالعادهای خلق میکند.
اما بازیگر نقش مکمل شانگ چی چنین ویژگیهایی را ندارد، دلیل این ایراد بزرگ و کامل مشخصِ فیلم عالی شانگ چی و افسانه ده حلقه واقعا مشخص نیست!
دو از انتظار نیست که در فیلمهای بعدی این بازیگر حذف شده و جای او، فردی آمادهتر و شایستهتر برای یار شانگ چی انتخاب شود! اما شاید هم این اتفاق هرگز نیفتد. اما پیام اصلی داستان این فیلم، قبول واقعیت و تسلیم شدن در برابر تقدیر است. چرا که پدر شانگ چی عاشق همسرش بوده و پس از مرگ او، زندگیاش از حالت عادی خارج شده است.
حالا پدر شانگ چی نجواهای مادرش را میشنود که او را به قلب جنگلهای مرموز برای آزادیاش سوق میدهد. اما نمیداند که این کار هیولاهایی است که داخل یک غار زندانی شدهاند و نباید هرگز راهی برای آزاد شدن پیدا کنند. چرا که همگی روح انسانها را در چند ثانیه تسخیر کرده و آنها را میکشند.
پدر شانگ چی زمانی واقعیت را میپذیرد که همسرش مرده است و آن نجواها واقعی نبودهاند که کمی دیر شده است، اما در نهایت حلقههای قدرت را پس از چند صد سال عمر به پسر میسپارد.
آیا این فیلم میتواند ادامه داشته باشد؟
معمولا کمتر فیلیمی میتواند در همان ابتدای کار امتیاز بالای 7 در IMDB کسب کند. حتی فیلم جدید ماتریکس پس از 18 سال انتظار هم نتوانست به امتیاز 6 برسد! از طرفی دیگر، فیلمسازان هالیوودی توجه زیادی به علایق مردم و انتظارات آنها میکنند.
حتی نقدهایی که به فیلم وارد شده است را هم با دقت مطالعه میکنند. همین امر هم باعث میشود تا کیفیت فیلمهای هالیوودی تا این حد بالا باشد. از آنجایی که استقبال از فیلم شانگ چی و افسانه ده حلقه بسیار بالا بوده، احتمال ساخت قسمت جدید آن بسیار زیاد است. از آنجایی که بازیگران انتقامجویان هم در آخر این فیلم حضور داشتند، میتوان حدس زد که داستان شانگ چی در آینده به یکی از این فیلمها ارتباط داشته باشد.
-
Cruella
امتیاز IMDB: 7.4
اگر به دنیای فشن و یا مد علاقهی زیادی دارید و تماشای لباسهای حیرتانگیز و طراحیهای بینظیر شما را شگفتزده میکند، پیشنهاد میکنیم حتما فیلم کروئلا را تماشا کنید. اگر شما هم تجربه حضور در دنیای مد و یا طراحی حرفهای لباس را نداشته باشید، چنین تصور خواهید کرد که کارهای خارقالعادهی آثار هنری فقط مربوط به نقاشی و یا معماری و… میشود.
در صورتی که این فیلم جذاب گوشهای از دنیای شگفتانگیز دنیای مد و طراحی لباس را برایمان نمایان میکند. چنین به نظر میرسد که بهترینهای هالیوود و طراحی جهان جمع شدهاند تا با ایدههای خلاقانهشان دست به ساخت این فیلم حیرتانگیز بزنند.
امتیاز بالای فیلم کروئلا، هم به دلیل ایدهی خلاقانهی داستان و هم تصاویر جذاب بصری آن است. چرا که در آن زندگی دختری را نشان میدهد که از بچگی موهای عجیب و غریبی داشته و بچههای مدرسه او را بسیار اذیت میکردند. اما او هرگز در مقابل زورگوییهای آنها تسلیم نشده و از خودش دفاع میکند.
او از بچگی علاقهی زیادی به دنیای مد نشان میدهد، اما متاسفانه بخت با او یار نبوده و به خاطر از دست دادن مادرش، زندگی بسیار سختی را سپری میکند. کروئلا یک مجموعهی بینظیر برای نشان دادن همسو بودن اراده و علاقه در یک راستا است. چرا که در این حالت انسان میتواند شکوفا شده و بهترین نسخهی خودش باشد.
بیشتر بخوانید: بهترین صندلی های گیمینگ؛ بشین لذتشو ببر!
خلاصه و نقد و بررسی فیلم
در این فیلم شخصیت اصلی داستان در دو نقش بازی میکند: 1. نقش کارمند و طراح عادی لباس که مدیر آن یک خانم است، 2. نقش یک رقیب برای رئیسش که در فیلم تغییر چهره میدهد. کروئلا یک نابغه در طراحی لباس و غافلگیر کردن مردم است.
دقیقا زمانی که کسی حتی انتظار پیدا شدن سر و کلهی او را ندارد، کروئلا در میان جمعیت ظاهر شده و با یک طرحی جدیدتر و بسیار خلاقانهتر همه را حیرتزده میکند. رئیس او که حالا یک رقیب قدر و بسیار جدی پیدا کرده، در تلاش است تا او را پیدا کند و از شرش خلاص شود. اما همانطور که گفتیم، کروئلا بسیار باهوشتر از این حرفّهاست که به راحتی دم به تله بدهد.
این فیلم سناریو بسیار قوی دارد و نمیتواند به راحتی ادامه داستان و یا حتی آخر آن را حدس زد. ما هم چیزی در مورد آخر داستان و یا مواد مهم آن به شما نمیگوییم تا خودتان آن را تماشا کنید. اما ایدههای جذب طراحی لباس و صحنههای بسیار جذاب کروئلا باعث شده تا طرفداران بسیار زیادی پیدا کند و ما هم امیدوار هستیم تا قسمت دوم آن به زودی ساخته شود.
ولی فعلا هیچ خبری از ساخت قسمت جدید آن، در سال 2022 نیست. ساخت این فیلم حدود 233 میلیون دلار هزینه داشته و نقدهای بسیار خوبی در موردش شده است. بازیگران بسیار حرفهای و معروف هالیوودی به نام اما استون (Emma Stone)، اما تامپسون (Emma Thompson) و مارک استرانگ (Mark Strong) در این فیلم هنرنمایی کردهاند.
-
Dune
امتیاز IMDB: 8.2
در طی همه این سالها به نظر میرسید، بهترین فیلمی که تاکنون از رمان علمی تخیلی شبه کتاب مقدسی دهه ۱۹۶۰ یعنی Dune به نویسندگی فرانک هربرت ساخته شده است، مستندی است که در سال ۲۰۱۳ در مورد روند شکست فیلم Dune جودوروفسکی، به کارگردانی فرانک پاویچ ساخته شده است.
این مرد شیلیایی فرانسوی در نهایت نتوانست تلاش خود را برای ساخت فیلمی ۱۴ ساعته که سالوادور قرار بود نقش اصلی آن را ایفا کند، موفق عمل کند و همان سال با فراموشی روبرو شد. نکته مهم این است که سند جذاب پاویچ نشان میدهد که اگرچه فیلم جودوروفسکی هرگز نتوانست وجود خارجی پیدا کند، اما همچنان سایه خلاقانه و طولانی مدتی پیرامون این رمان ایجاد کرد.
اکنون، کارگردان فرانسوی کانادایی یعنی دنیس ویلانوا که تاثیرگذارین فیلمهایش، به ترتیب Arival و Blade Runnder 2049 هستند، در اثبات اینکه کتاب هربرت هرگز غیرقابل فیلمبرداری نیست، فیلم جدید Dune را ساخته و به طرز جسورانهای قرار است که قسمت دوم آن را نیز ارائه کند.
تپه ویلانووا که در قسمت اول شاهد آن هستیم، با این جمله که «این تنها آغاز ماجرا است» به پایان میرسد و تنها به یک بخش قابل مدیریت از داستان آن پرداخته است و کارگردان سعی کرده است که برخی از روایتهای گیج کننده داستانی لینچ را از فیلم خود دور کرده و در عین حال، داستان را به خوبی مهار کند.
افراط و تفریطهایی که جودوروفسکی مرتکب شده بود، او را حتی قبل از ساخت فیلمش هم یک شکست خورده جلوه میداد. تیموتی شالامه در نقش پل آتریدس ظاهر شده است و در فیلم، تصور معمول خودش را از جهانی که در آن حضور دارد نشان داده و در رویاهای خود، با دختر فرمن یعنی چانی (با بازی زندایا) در سیاره آراکیس که بهنام تپه نیز شناخته میشود، دیدار میکند.
او در اینجا، خانههای آتریدس و هارکونن را میبیند که برای کنترل تجارت ادویه خودشان رقابت میکنند. یک غبار جادویی که توسط فریمنهای ساکن صحرا با عنوان توهمزای مقدس شناخته میشود، در صحرا به حرکت درآمده است و ساکنین آن اعتقاد دارند که عمر را طولانیتر میکند.
بیشتر بخوانید: بهترین مانیتور بنکیو؛ علاقمندان به گیم کدام را انتخاب می کنند؟
بسیاری از رمانهای هربرت به بخشی از تار و پود داستانهای علمی تخیلی عامه پسند تبدیل شدهاند و گاهی هم ممکن است که همین المانها در فیلم ویلانووا هم بهطرز فریبندهای وجود داشته باشد. حال این المانها را ممکن است که در شمشیربازیهای سبک سامورایی کاراکترها یا صداهای درونی جنگ ستارگان دریافت کرده باشید.
المانهایی از تار و پود سری ماتریکس را هم در این فیلم میبینیم که بینندگان حرفهای یقینا با آنها احساس آشنایی خواهند داشت. چیزی که همه این المانها را جذابتر نشان میدهد، حساسیت بصری شگفت انگیز ویلانوا است. از پرداندههای شبیه به سنجاقک گرفته تا سفینههایی فضایی بسیار بزرگی که در مه درخشش دارند، همگی فضاهایی هستند که در فیلم بهخوبی ساخته و پرداخته شدهاند.
سکانسهای اکشن و انفجاری همراه با پس زمینه موسیقی هانس زیمر بهخوبی پرداخته شده است، اما لحظات کلیدی آن کم است و بیشتر ما را بیاد لحظات غم انگیز نقاشی ژاک لوئیس بهنام مرگ مارات میاندازد که در قرن هجدهم کشیده شده بود.
کرمهای شنی که در بیابان به راه افتادهاند و مانند مارماهی هستند، دیگر چندان احمقانه نیستند و اعتبار بیشتری با جلوههای بصری پل لمبرت و تیمش پیدا کردهاند.
فیلم تلماسه لینچ هم دارای مناظر فراموش نشدنی است و نسخه کاملی از تمام چیزهایی است که از رمان میدانستیم را با موفقیت تمام در اختیار مخاطبین قرار داده است. حال باید دید که ادامه فیلم چگونه روایت خواهد شد.
-
No Time to Die
امتیاز IMDB: 7.4
پرچمدار قدرت نرم بریتانیا بازگشته است و فیلمی را میبینیم که بعد از تعطیلی سینماها در دوران کرونا، کمبودش احساس میشد. این فیلم بالاخره بعد از کش و قوسهای فراوان اکران شد و طرفداران توانستند که آخرین هنرنمایی دنیل کریگ در نقش جیمز باند را تماشا کنند.
باند مانند نورما دزموند، یک بار دیگر برای کلوزآپ خود آماده شده است و دنیل کریگ، یک بار دیگر قرار است که چهره زیبا و کاریزماتیک خودش را در نقش مامور ۰۰۷ به ما نشان دهد. او از نبردهای قدیمی زخمهایی برداشته است و لبهایی مثل همیشه راسخ و بههم فشرده وی را هم میبینیم که نشان از انزجار وی دارد.
آخرین فریم کریگ در نقش دیوای اطلاعاتی بریتانیا، یک طوفان حماسی محسوب میشود و با فیلم نامهای که از نیل پورویس، رابرت وید و فیبی والر نوشته است است، دلخراش، وحشتناک و حاوی یک سری اکشن از مد افتاده و بسیار احمقانه است.
کارگردان این فیلم اما آنها را با قدرت فوقالعاده در کنار هم قرار داده است و جیمز باندی را به ما نمایش میدهد که از نشان دادن احساسات خود نمیترسد و مثل یک نرمافزار قدیمی، همچنان به حیات خود ادامه میدهد. در ابتدای فیلم، پیش درآمدی را میبینیم که دلخراش و در عین حال رویایی بوده و قرار است که یک ترومای شکل نده وخشت را به ذهن مخاطبین بیندازد.
در فیلم ما قبل آخر دنیل کریگ دیده بودیم که در آخر فیلم با یک شخصیت معمایی در انتهای فیلم فرار عاشقانهای را تجربه کرد، اما با یک عمل خشونت آمیز روبرو شده و تمام بتهایی که ساخته شده بود، به یکباره ویران شد. حال همین صحنهها را در نقطه تلاقی پلی میبینیم که جیمز باند خودش را از آن پرتاب کرده و شیرین کاری جذابی را به مخاطبین خود نشان میدهد.
بیشتر بخوانید: بهترین مانیتور ایسوس؛ از گیمینگ تا استفادهی روزانه!
همه این موارد ارتباط زیادی با یک طرح نبردی دارد که هراکلس در نقش اصلی آن قرار دارد و رالف فاینز آن را به خوبی ایفا کرده است. یک دانشمند مرتد به اسم اوبروچف سلاحی را در اختیار این فرد قرار داده است که میتواند یک فاجعه بزرگ را ایجاد کند.
هر دو جنگ افزاری که این دانشمند طراحی کرده بود، در یک صحنه اکشن نهچندان جذاب دزدیده میشوند و هیو دنیس هم در آن نقش خوبی را ایفا کرده است هر دو مامور MI6 و CIA خواهان بازگشت اوبرچوف هستند، اما اطلاعات بریتانیا اهمیتی نمیدهد که جیمز باند اکنون از بازنشستگی خود در جامائیکا لذت میبرد.
او برای ادای احترام به تعطیلات ایان فلمینگ رفته است و کاراکتر M هم نقش ۰۰۷ را به یک مامور جدید به ایم نومی واگذار کرده است که لاشانا لینچ آن را ایفا میکند. در همین حیت دیالوگهای طنز جالبی بین آنها رقم میخورد و تماشاگری که از انتهای فیلم و کشته شدن باند باخبر است، حس چندانی خوبی از شنیدن آنها ندارد.
آمریکاییها از طریق دوست قدیمی باند یعنی فلیکس لیتر با بازی جفری رایت و لوگات اش با بازی بیلی مگنوسن که به تازگی در وزارت امور خارجه منصوب شده است، باند را متقاعد میکنند که این کار را قبول کرده و به کوبا راهی شود.او ارتباط نزدیکی با پرونده برقرار کرده است و قرار است که با یک مامور آموزش ندیده بهاسم پالوما در بخشی از این ماموریت همراه شود.
آنا د آرماس در این فیلم، یادآور شیمی رابطه آنها در فیلم Knives Out است و صحنه کلوپ شبانه فیلم هم چیزی واقعا عجیب و غریب را در فیلم رقم زده است. این صحنهها عموما برای چشمان سورئال مخاطبین میتواند جذاب باشد.
-
-
Army of the Dead
-
امتیاز IMDB: 5.7
عاشقان زامبی اصولا از این فیلم بدشان نمیآید. اینبار زامبیهای سریع با صدای غرغرشان راهی خیابانهای ویرانشده و دیستوپیایی شدهاند و گاهی اوقات هم با دیدن انسانی یک دوی سرعت راه میاندازند. آنها چشم ندارند و به جلو خیره شدهاند و اغلب هم با عنبیههایی که در غروب آخرالزمانی میدرخشند، دیده میشوند.
گاهی اوقات، آنها از از روی جسد نیمه خورده شدهای بلند شده و فریاد اتحاد خودشان را سر میزنند. آنها استعارهای از مصرف گرایی و سازگاری هستند و بهعنوان سکوی پرتاب کارگردانهای جوان و فرصت طلبی شناخته میشوند که قرار است از فضای محبوب فیلم نهایت استفاده را ببرند.
زامبیهای این فیلم گاهی کسل کننده هستند و جانورانی موذی و ترسناک را میبینیم که غیر قابل تشخیص هستند و بهطور وحشیانهای بدن قربانی خود را تیکه پاره میکنند. در هر مورد از این صحنههایی که در فیلم میبینیم، حس جالبی وجود دارد و اغلب اوقات هم قرار است که کشتار وحشیانه آنها را بدون هیچ گونه هدفی شاهد باشید.
در این فیلم ترسناک مهیج و بسیار طولانی، فرض بر این گذاشته شده است که دنیای آلودهای داریم که زامبیها در آن شیوع پیدا کردهاند و گلمهای از مردگان در هم تنیده در خیابانهای لاس وگاس ویران شده حضور دارند. یکی از سربازان سرسخت توسط مالک یک هتل استخدام میشود و قرار است که وارد شهر شده و ماموریتی را انجام دهد.
او میلیاردها دلار در گاو صندوق هتلش دارد و قصد دارد که آن را پس بگیرد. قاتلانی که حال روانه جهان زامبیها شدهاند، توسط اسکات با بازی دیو باتیستا رهبری میشوند و او به طرز عجیبی مشتاق بازنشستگی در شغل خود یعنی مزدوری است.
بیشتر بخوانید: بهترین مانیتور ال جی؛ از بین این ۴ مانیتور کدام انتخاب شماست؟
او هماکنون در کامیونش غذاهای خوشمزه به فروش میرساند و رابطه نهچندان خوبی هم با دخترش دارد. در تیم وی، واندروع با بازی عمری هاردویک، کروز با بازی آنا د لا رگوئرا و لیلی با بازی نورا آردینز قرار دارند و در کنار آنها، دختر حساس اسکات یعنی کیت با بازی الا پورنل را هم میبینیم که هنوز از دست پدر خود عصبی بوده است. گویا پدرش در دوران بچگی وی، مادرش را که توسط یک زامبی گاز گرفته شده بود، رها میکند.
این تیم از مزدوران قرار است که مسیر خود را در شهر ویران شده لاس وگاس ادامه داده و به نوع خاصی از نبرد پایان دهند. این جهان بیشتر از فیلم سیاره میمونها الهام گرفته است و کاملا المانهای آن در فیلم مشهود است. المانهای عجیب و غریبی با قدرت CGI در این فیلم وجود دارد و حداقل از نظر تئوری، میتواند برای دوستداران این سری قابل قبول باشد.
صلیبهای دوگانهای را هم در این فیلم میبینیم که خیانتهای آشکار برخی از اعضای گروه را نشان میدهد در خود فیلم بیشتر با آنها آشنا میشوید. کاراکترهای فیلم در کل نمیتوانند کاری با زامبیها انجام دهند و همه اینها تنها یک جشن قتل بزرگ است. ارتش مردگان متحرک قرار است که با چند انسان زنده روبرو شوند و هیچ شوخی هم ندارند.
فیلم یکی از پرمخاطبترین آثار سال بود که در پنجمین ماه از سال ۲۰۲۱ میلادی اکران شده و توانست که نظر مخاطبین آمریکایی، بریتانیایی و استرالیایی را جذب کند. این فیلم در نهایت از نتفلیکس هم اکران شده و چنین موضوعی در دوران همه گیری ویروس کرونا خبر جالبی بود که طرفداران توانستند آن را دریافت کنند.
-
Mortal Kombat
امتیاز IMDB: 6.1
شروع و پایان فیلمی که بر پایه یک بازی ویدیویی ساخته شده است، بر طبق یک فرایند خاص جریان دارد. زیر ژانری که بازیها را تبدیل به فیلم کرده بود، عملکرد چندان جالبی نداشته است و طرفداران این سری هم بر طبق عادت، امید چندانی به عملکرد فیلم مورتال کامبت نداشتند.
فیلم در نهایت نمیتواند توجیه کند که چرا تماشای این کاراکترها که همه میتوانند در نقش آنها فرو رفته و آنها را در بازی تجربه کنند، باید اهمیتی داشته باشد. همانطور که بازی این سری بسیار محبوب بوده است و جدیدترین نسخه آن بیش از ۸ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته است، انتقال آن به یک فیلم، هنوز هم دورنمایی است که قدیمی بوده و آثار زیادی چنین کاری انجام دادهاند.
بنابراین، از همین ابتدا شانس فیلم برای موفقیت پایین دیده میشود. اما نکته اینجاست که فیلم زمان خوبی را برای اکران انتخاب کرده است. چرا که سینماها دوباره باز شدهاند و تماشاگران برای دیدن هر فیلم بزرگ، جذاب و نام آشنایی راهی سینماها میشوند.
تنها چند هفته پس از اینکه رکورد موفقیت فیلم گودزیلا در برابر کونگ شکسته شد، حال وارنر از همان نسخه هیبریدی مورتال کامبت استفاده کرده است و در نهایت آن را زیر پا میگذارد. HBO Max و سینماها میزبان این فیلم شده و کمپین بازاریابی آن نیز کمک میکند که فیلم در گیشه عملکرد خوبی به نمایش گذارد. فیلم در ابتدا با دریافت رتبهبندی PG-13 مورد انتقاد طرفداران ظاهر شده و در نهایت با رتبهبندی R جایگزین شد.
کارگردان این فیلم یعنی سایمون مک کویید، نشان میدهد که انتظاراتی بزرگ از فیلم خود داشته است و تمام تلاش خود را انجام میدهد که یادگاری خوبی را برای طرفداران بگذارد. نکته مثبت فیلم، سرگرم کننده بودن آن است و تلاش میکند که از یک روند داستانی متوسط در نهایت به یک پایان بندی صحیح دست پیدا کند.
اما هنوز هم جذابیت خاصی در نحوه ارائه این داستان وجود ندارد و مک کویید با مهربانی تمام، برداشتها و کاتهای فیلم را شکل داده است و چندان به بیان مطالب ناخواسته تن نمیدهد. طرح دهم شکسته چالشی را در این فیلم میبینیم که کاراکترها ناچار به پیروی از آن هستند.
بیشتر بخوانید: بهترین مانیتور سامسونگ؛ لیستی ۱۰ تایی صفحه نمایش های برتر این غول کرهای!
از صحنه مبارزات گرفته تا تمرکز فیلم روی زیر مجموعه رقابتهای MMA برای یکی کاراکترها برای نشان دادن زندگی واقعی، سبب شده است که صحنههای اکشن جالبی را در فیلم ببینیم که برای طرفداران مورتال کامبت چندان گنگ نخواهد بود.
ما در نهایت فیلمنامه زمخت و نامنسجمی را میبینیم که تلاش میکند تا کاملا از پتانسیلهای فیلم فاصله بگیرد. تنها چیزی که طرفداران میخواستند، مبارزهای بین نیروهای خیر و شر بوده است، اما نبردهای شکل گرفته در آن نمیتوانند که توجه مخاطبین را به خود جذب کنند. صحنه مبارزات کمی دچار آشفتگی است و نمیتواند جنبش و تحرک خاصی را به کاراکترها بدهد.
در این فیلم، صحنههای ناهماهنگی را هم میبینیم که بهدلیل حضور شخصیتهای زیاد در یک صحنه است. البته برای بینندگانی که توجه خاصی به این موارد ندارند، هنوز هم چیزهایی برای عرضه وجود دارد و به عنوان چند ساعت سرگرم کننده میتواند فیلم خوبی باشد.
همه بازیگران از نظر تکنیکی در فیلم تاثیرگذار هستند، اما نیاز بود که کمی بیشتر به کاراکترهای خود توجه کرده و اکتی مانند فیلمهای فضایی محور نداشته باشند. زیبایی شناسی کارگردان در زمینه طراحی محیطها جواب داده است و مورتال کامبت میتواند از المانهایی سود ببرد که بیشتر فرعی هستند.
-
Jungle Cruise
امتیاز IMDB: 6.6
ماجراجویی که دیزنی با امیلی بلانت و دواین جانسون راه انداخته است، در گیشه یقینا موفقیتآمیز بوده است و جذابیتهای شخصی این دو فرد کمیاب هستند. طرفداران انتظار داشتند که آنها از ریشههای امیدوارکننده خودشان فراتر رفته و مانند سری دزدان دریایی کارائیب، تلفیقی از یک داستان خوب را با قدرت کاراکترهایشان ترکیب کنند.
اما به دلایلی، هر دو بهطور مستقل کاملا دوست داشتنی ظاهر شدهاند و بهویژه نقش بلانت در نقش دانشمندی که لیلی هاتون نام دارد، به شدت لذت بخش است. فقدان شیمی آنها برای فیلم چندان اهمیتی ندارد و کارگردان فیلم، موفق به خلق تصویری شده است که با فیلمهای ماجراجویی ایندیانا جونز هم میتواند ارتباط عمیقی داشته باشد.
هنوز هم یک ترکیب جالبی را میبینیم که بهعنوان یک فیلم خانوادگی مناسب است. لیلی هاتون یک ماجراجوی باسابقه است که نقشههای متعلق به پدر افسانهای خود را جمعآوری میکند و در حدود سال ۱۹۱۶، به آمازون سفر میکند تا بتواند اشک ماه افسانهای را پیدا کند.
گلبرگهایی از گونه جانوران بهنام درخت زندگی وجود دارد که میتوانند همه ناتواناییهای انسان را شفا دهند و طی این داستان، او قرار است که همراه با برادر متنعم خود مک گرگور با بازی جک وایتهال، فرانک اسکپیر ولف با بازی جانسون را استخدام کرده و راهی آمازون و مقصد خود شوند. شغل روزانه ولف در بردن گردشگران به این منطقه، سبب شده است که همان شوخیهای جذاب کاراکترهای دیزنی را در این سری هم شاهد باشیم.
بازیگران پشتیبان هم شخصیتهایی هستند که کاملا صلاحیت حضور در این فیلم را داشتهاند. پل جیاماتی، نقش یک استاد ایتالیایی با دندان طلا، آفتاب سوختگی و کاراکتر کارتونی را دارد که از طلبکاران ولف است و از اذیت کردن برای پس گرفتن پول خود لذت میبرد.
ادگار رامیرز بهعنوان یک فاتح وحشتناک در این فیلم حضور دارد و نفرینی سبب شده است که او قرنها در جنگل محبوس شود. جسی پلومنز هم کاراکتر آنتاگونیست اصلی بازی را دارد و نقش شاهزاده یواخیم را در این فیلم ایفا خواهد کرد. او میخواهد که قدرت گلبرگها را گرفته و نفرینی که به آن گرفتار شده است را از بین ببرد.
بیشتر بخوانید: بهترین لپ تاپ های ۲۰۲۰: برترین انتخاب ها برای طراحان گرافیک
در این فیلم، صحنههای اکشن جالبی وجود دارد و البته سبک کلاسیکتری از آن را شاهد هستیم که نسبت به لایو اکشنهای اخیر دیزنی کاملا مشهود است. تصاویر تاثیرگذار، زیبا و دیدنی فیلم چندانی طولانی مدت نیستند و همین نشان میدهد که سازندگان ترجیح دادهاند تا ادیت ویدیوها را خیلی سریعتر به پایان برسانند.
حیوانات بزرگتر جنگل مضحک ظاهر شدهاند و مشخص نیست که آیا سرعت بی منطقی تولید باعث این روند شده است، یا CGI به کار رفته در فیلم کاملا ضعیف عمل کرده است. لحظاتی هم در فیلم وجود دارد که غیرواقعی دیده میشوند و کارگردان نتوانسته است که حس صحنه را به مخاطب خود القا کند.
صحنهسازی و اجرای تعقیب و گریز در کنار دعواهای فیلم، برگرفته از فیلمهایی است که به شدت در جذب مخاطب موفق بودهاند و ظاهر و احساسی مانند یک کنسرت حقوقی را برای همه این درگیریها دارد. به نظر میرسد که فیلمسازان در این زمینه عملکرد خوبی از خود نشان دادهاند و رضایت نسبی طرفداران هم همین موضوع را اثبات میکند.
کارگردان این فیلم مثل همیشه بیشتر روی کاراکترهای خود سوار بوده است تا بتواند مخاطبین بیشتری را به سینما بکشاند و در این امر هم موفق بوده است. بازی درخشان دیگری از امیلی بلانت و دواین جانسون را میبینیم که حداقل برای چند ساعت سرگرمتان خواهند کرد.
-
Red Notice
امتیاز IMDB: 6.4
مصنوعاتی که توسط نازیها غارت شده است، در کنار جهان پر زرق و برق و موقعیتهای بهظاهر غیر ممکن، سبب شده است که فیلم Red Notice نقش غوغایی برگرفته از آثار دهههای قبل را داشته باشد. در این فیلم، دواین جانسون را میبینیم که بدخلق و مثل همیشه جذاب در نقش یک مامور مخفی اف بی آی ظاهر شده است و ردپای خود را در یک دزدی آثار هنری میبیند و رایان رینولدز و مغز متفکر تیم جنایتکاری یعنی گال گادوت هم در آن بازی میکنند.
فیلم از همان ابتدا نشان میدهد که نگران به هم ریختن پایههای متزلزل و دوگانه در پایههای دروغینش است و در نهایت هم نمیتواند از آن جان سالم به در ببرد.
طبق گزارشها، گرانترین محصولی که نتفلیکس تا به امروز ساخته است، همین فیلم Red Notice با بودجه ۲۰۰ میلیون دلاری بوده است. توربر نقش کارگردانی را در این فیلم داشته است و دواین جانسون را در نقش جان هارتلی شخصیت برجسته اف بی آی قرار داده است که با همدیگر متحد میشوند تا بتوانند به محل یک شی مخفی از جنگ جهانی دوم برسند.
این اشیا همان تخم مرغهای جادویی هستند که متعلق به کلئوپاترا بوده و بعد از کشف دو مورد از آنها، اتفاقات عجیب و غریبی هنگام پیدا کردن تخم مرغ سوم رخ خواهد داد. یکی از بدنامترین جنایتکاران بهنام نولان بوث با بازی رایان رینولدز را هم میبینیم که در سکانس آغاز نسبتا موثر فیلم، هارتلی بوث وی را در تلاش برای سرقت یکی از تخم مرغها گرفتار میکند.
بیشتر بخوانید: بهترین مرورگر اندروید + معرفی 5 مورد از محبوب ترین مرورگرها
آن دو بهشکل کاملا ناخواسته خودشان را در اتحادی میبینند که باید خودشان را به تخم مرغهای بعدی برسانند. صحنههای طنز و دیالوگهای جالب بین آنها رد و بدل میشود و لحظات جذابی را در فیلم برای هر مخاطبی فراهم میکند. یک کمدی کلاسیک در این صحنهها شاهد هستیم و هر بینندهای میتواند از تماشای آنها نهایت لذت را ببرد.
آنها با مقامات پلیس درافتادهاند و جان هارتلی در طی این اتفاقات قصد دارد که اعتبار خودش را بازگرداند و نولان بوث هم بهدنبال مطرح کردن خود بهعنوان بهترین و بزرگترین دزد تاریخ است. اما قضیه اصلا چیزی نیست که حتی طرفداران هم فکرش را میکردند.
فیلم مهاجمین کشتی گمشده بهطور واضحی بهعنوان منبع الهام این فیلم بوده است، اما کاملا مشخص است که این فیلم فاقد هویت فیلمهای اکشن و ماجراجویی بزرگ بوده است. همان دوران دست کم گذشته شد. بهنظر میرسد، کارگردانی توربر صرفا برای این بوده است که جانسون، رینولدز و گدوت را با هم جلوی دوربین بگذارد و از حضور انها در صحنههای اکشن و تکنیکی استفاده کند تا فیلم بتواند فروش خوبی را تجربه کند.
آنها صرفا داستان فیلم را روی دوش خودشان حمل میکنند و به جز آن فیلم از نظر داستانی یقینا باگهای بسیاری دارد. جانسون هم در طول فیلم همیشه دیالوگهای جذاب و کاراکتر کاریزماتیک خود را دارد و نمیتوانیم چنین مواردی را انکار کنیم.
توربر تلاش کرده است که با غافلگیری در صحنههای پایانی فیلم، اعتبار بیشتری به فیلم خود بدهد، اما قضیه اصلا به این مورد ارتباطی ندارد و کلیت داستان از نظر منتقدین زیر سوال قرار دارد. Red Notice به واسطه تیم بازیگران خود موفق میشود که فروش قابل توجهی را تجربه کند و حداقل برای چند ساعت غیرعذابآور میتواند قابل تماشا باشد.
اما همین حد هم برای این فیلم کافی است و قرار نیست که حتی یک لحظه بیشتر در یاد مخاطبین خود باقی بماند. طرفداران بیشتر همان کاریزمای کاراکترهای فیلم بهخصوص جانسون را در ذهن خودشان خواهند داشت.
بیشتر بخوانید: بهترین بازی های آفلاین اندروید؛ معرفی 9 بازی پرطرفدار
کلام آخر
ما در این مقاله سعی کردیم به چند مورد از بهترین فیلمهای 2021 اشاره کنیم که واقعا ارزش تماشا کردن را دارند. البته تعداد فیلمهایی که در سال 2021 تولید شدهاند بسیار زیاد بوده و فرصت نقد و بررسی آنها در این مقاله وجود ندارد. علاوه بر فیلم، انیمیشن و سریالهای بسیار جذابی هم در این سال که البته رو به اتمام است، ساخته شده که بسیار جذاب هستند.
اگر تمایل داشتید در مورد انیمیشن و سریالهای برتر 2021 هم مطالب بیشتری بخوانید حتما ما را مطلع کنید. فراموش نکنید که در این ایام کرونایی، بهترین کار ممکن در خانه ماندن است. پس با تماشای فیلمهایی که در اینجا برایتان معرفی کردیم، خانه ماندن را برای خودتان و خانوادهتان تبدیل به لذت بکنید.
شما هم میتوانید نظرات خود را در مورد فیلمهای برتر سال ۲۰۲۱ با ما به اشتراک گذارید و بگویید که چه فیلمهایی میتوانستند در لیست ما حضور پیدا کنند. چه دورنمایی برای سال جدید میلادی متصور هستید و آیا بعد از پشت سر گذاشتن نسبی ویروس کرونا، هالیوود و گیشه میتواند جان دوبارهای بگیرد؟ میتوانید نظرات خود را در بخش کامنتها با ما به اشتراک گذارید.
بهترین فیلم های 2021 برای چه مخاطبانی مناسب هستند؟
مخاطبان بهترین فیلم های 2021 شامل تمامی افراد با سنین مختلف می شود که توضیحات آن در مقاله آمده است.
بهترین فیلم های 2021 را از کجا دانلود کنم؟
شما می توانید دانلود بهترین فیلم های 2021 را از همین مقاله دانلود کنید.
آیا بهترین فیلم های 2021 ارزش دیدن دارند؟
تمامی فیلم های 2021 که در این مقاله آمده است دارای بالاترین امتیازها از بهترین وبسایت های نظرسنجی هستند که ارزش دیدن بسیاری دارند.
شما میتوانید برای خرید گوشی و خواندن مقاله های بیشتر به فروشگاه مقداد آی تی و مجله مقداد آی تی مراجعه کنید.
فیلم Free Guy واقعا خفن بود بشخصه تاحالا 3 بار دیدمش ایده جدیدی بود . البته بیشتر کسایی که گیمر هستن با این فیلم حال میکنن
فیلم Red Notice خیلی قشنگ بود
سلام بانک سوله ی عزیز،
ممنون از همراهی شما.
به نظرم گودزیلا فیلم حرف نداشت و بهترین بود